شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

غمت از کودکی هم بازی دنیای من بوده

خیالت سالها هم صحبت شب های من بوده

 

هنوز آن شب نشینی های روشن خوب یادم هست

که موهای تو طولانی ترین یلدای من بوده

 

کنار تو دلم چون موج هی می رفت و می آمد

هوای چشم هایت ساحل و دریای من بوده

 

دلم خوش بود از این که دست هایت دوستم دارند

خیالم جمع...آغوشت اگر منهای من بوده

 

سر و سرّی اگر بوده ست...روی شانه های من

اگر یک لحظه خوابت بُرده روی پای من بوده...

 

و ازآن سال ها این سینه ام جای کسی جز تو

اگر بوده ست تنها این دل تنهای من بوده

 

نمی دانم کجا با گریه هایم می پری از خواب!؟

دلت از غصه ها خالی...که روزی جای من بوده

******

اگرچه "خان چُبان"* قصه ات بودم...نفهمیدم

که خاتونی که دل بر آب زد "سارا"ی من بوده...!

 

 

*تلفظ ترکی "خان چوپان"...دلداده ی "سارای"

 

اصغر معاذی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ دوشنبه 21 اسفند 1396 10:43 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:470869

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396